توصيفگر ها :
آبهاي زيرزميني , آبخوان , مديريت پايدار , SGMA , WEAP , مديريت محلي , شاخص پايداري
چكيده فارسي :
باتوجهبه كمبود منابع آب سطحي در دهههاي اخير و همچنين توسعه فعاليتهاي مصرفكننده آب مانند كشاورزي، صنعت، توسعه شهرنشيني و...، باعث شده تا منابع آبهاي زيرزميني بهعنوان منابع جايگزين براي پاسخگويي نيازهاي آبي در سرتاسر جهان تبديل شود. اين موضوعات سبب شده تا اضافه برداشتهاي زيادي رخداده و صدمات زيادي به بدنه سيستمهاي آبي وارد شود. آسيبهاي وارد شده كه شامل آسيبهاي برگشتناپذير و خطرناك نيز بوده، سبب شده تا اصلاحات مديريتي بهعنوان مهمترين راهحل براي رفع وضعيت نابسامان آبخوانها در سراسر جهان قلمداد شود. در راستاي اين تغييرات مديريتي، راهكارهايي فني نيز براي پايداري آبهاي زيرزميني معرفي و اجرا شد. ايالت كاليفرنياي آمريكا با وجودداشتن اقليم خشك، كمبود بارش و همچنين وقوع خشكسالي در سالهاي اخير، توسعه زيادي در بخش فعاليتهاي كشاورزي و آبياري داشته است. استفاده بيش از حد از منابع زيرزميني در سالهاي اخير در اين ايالت، سياست گزاران آبي را به آن واداشته تا علاوه بر قانونگذاري در بحث مديريت آبهاي سطحي، چارچوبهاي الزامآوري را براي اداره آبهاي زيرزميني تدوين كرده كه نهايتاً منجر به تصويب قانون SGMA شد. در اين قانون سعي شده تا از ظرفيتهاي مديريت محلي براي پايداري آبخوانهاي هر حوضه استفاده شود. الزام به تعامل و ارتباط با ذينفعان حوضه در سطوح مختلف از ديگر اهداف اين قانون در نظر گرفته شده كه اينگونه نگرشها سبب متمايزشدن آن به نسبت بسياري از قوانين مشابه و البته موفقيت آن شده است. طرحهاي مصوب براي كاهش آسيبهاي وارد به سفرههاي آب زيرزميني در داخل ايران بر اساس ارزيابيهاي انجام شده، موفقيتي نداشتهاند. عدم موفقيت اين قوانين تبعات زيادي را خصوصاً براي حوضه زايندهرود داشته كه خشكشدن تالاب گاوخوني يكي از مهمترين آنها بوده است. همچنين اين طرحها در مرحله اجرا هيچگاه نتوانسته رضايت و موافقت ساكنين حوضه را داشته و ذينفعان حوضه هيچگونه همكاري اي براي پيشبرد اهداف پايداري آبخوانهاي حوضه به شكلي ساماندهي شده نداشتند. باتوجهبه لزوم اصلاح ديدگاههاي حاكميتي براي تدوين و در ادامه اجراي يك چارچوب پايدار، در اين مطالعه سعي شده تا با استفاده از نقاط مثبت قانون كاليفرنيا، يك چارچوب مديريتي مناسب براي حوضه زايندهرود معرفي شود تا با تغيير نگرش، پايداري آبهاي زيرزميني اين حوضه را باتوجهبه بحرانيبودن شرايط آن به همراه داشته باشد. چارچوب پيشنهادي شامل تغيير عملكرد بخشهاي مختلف بوده كه تمركز خاصي بر اصلاح ابعاد مديريتي مانند حاكميت قائم و همچنين افقي و شبكهاي كه در مقررات آبي قديمي مغفول ميماندهاند، دارد. از جمله مفاد موردنظر براي اين چارچوب، استفاده از ظرفيتهاي سازمانهاي مختلفي است كه اهداف و منافع مشتركي با سازمانهاي آبي مسئول دارند تا به برونرفت حوضه از شرايط بحراني كمك كنند. همچنين ضوابطي براي درنظرگرفتن منافع ساكنين حوضه و جلباعتماد آنان در نظر گرفته شده تا در اجراي برخي پروژهها كمككننده باشند. البته جهت بوميسازي هرچه بهتر ديدگاههاي SGMA ، سعي شده تا لايحه پيشنهادي در قالب اسناد و قوانين بالادستي موجود تنظيم شود و حداكثر سازگاري را با آنها، مانند برنامه پنجم توسعه و نقشه راهآب كشور داشته باشد. باتوجهبه قابليتهاي مورد انتظار در چارچوب پيشنهادي، پيشبيني ميشود تا بسياري از موانع سياسي و اجتماعي براي اجراي برخي راهحلهاي فني رفع شده و عملياتيشدن برخي راهكارها از جمله توسعه آبياري قطرهاي براي فعاليتهاي كشاورزي ممكن شود. از سناريوي SSP245 بهعنوان سناريوي پيشبيني آينده براي ارائه دادهها و مدلهاي مربوط به دما، بارش و رواناب در دوره طرح از پژوهش بهمني و همچنين از مدلِ WEAP كاليبره شدهي حوضه زايندهرود گل محمدي براي بررسي سناريوها استفاده شده است. همچنين دوره طرح باتوجهبه سند توسعه برنامه پنجم از سال آبي 1403 تا 1407 در نظر گرفته شده است. بهبود وضعيت آبخوانها با اعمال راهكار اصلاح آبياري كشاورزي به نسبت سناريوي مرجع، به كمك مدل WEAP و همچنين شاخصهاي پايداري بررسي شده كه نتيجه آن شامل افزايش شاخص پايداري از مقدار صفر به مقدار 155/0 بوده كه نشان از بهبود نسبي وضعيت آبخوانهاي حوضه زايندهرود دارد. البته همچنان مقدار شاخص پايداري از سناريوي آبياري قطرهاي از مقادير مطلوب بسيار فاصله داشته و نياز به اعمال راهكارهاي ديگري از جمله تغذيه مصنوعي حس ميشود.
چكيده انگليسي :
Due to the scarcity of surface water resources in recent decades and the development of water-consuming activities such as agriculture, industry, urbanization, etc., groundwater resources have become alternative sources to meet water needs globally. These developments have led to excessive groundwater extraction and caused significant damage to aquifer systems. The damages incurred, including irreversible and dangerous impacts, have highlighted the importance of management reforms as the primary solution to address the unsustainable conditions of aquifers worldwide. In response to these challenges, technical solutions have been introduced for sustainable groundwater management. Despite its dry climate, low precipitation, and recent droughts, California has seen significant growth in agricultural activities and irrigation. Overexploitation of groundwater resources in recent years has prompted water policymakers in the state to develop mandatory frameworks for managing groundwater resources alongside surface water regulations. This ultimately led to the passage of the Sustainable Groundwater Management Act (SGMA), which aims to utilize local management capacities for aquifer sustainability. However, approved plans to reduce damages to groundwater resources within Iran have not been successful. The failure of these laws has had significant consequences, especially for the Zayandeh-Rood basin where the drying up of Gavkhoni wetland has been a major issue. These plans have not gained residents' approval or cooperation from stakeholders in effectively managing aquifers within the basin. In light of the need for governance reforms to develop and implement a sustainable framework, this study proposes an appropriate management framework for the Zayandeh-Rood basin based on appropriate aspects of California's law. The proposed framework focuses on improving various management aspects such as vertical, horizontal, and network governance that were overlooked in previous water regulations. The proposed framework includes utilizing the capacities of various organizations with common goals and interests with responsible water organizations to help alleviate critical conditions within the basin. Additionally, provisions are made for considering residents' interests within the basin and gaining their trust to assist in implementing beneficial projects. By incorporating expected features into the proposed framework, it is anticipated that many political and social barriers hindering technical solutions will be overcome. Operationalizing certain solutions such as drip irrigation for agricultural activities can improve aquifer conditions significantly. Using scenario SSP245 as a future prediction scenario for providing data and models related to temperature, precipitation, and runoff during the project period from Bahmani research as well as using a calibrated WEAP model for Zayandeh-Rood Golmohammadi basin scenarios have been examined. The project period is considered from 1403 AW until 1407 AW according to Iran's Fifth Development Plan document. Improving aquifer conditions through implementing agricultural irrigation reform compared to the reference scenario using WEAP model and sustainability indicators have been evaluated. The result includes an increase in the sustainability index from zero to 155/0 indicating relative improvement in Zayandeh-Rood basin's aquifer conditions. However, there is still a considerable gap between desirable sustainability index values from drip irrigation scenario's results representing further need for additional solutions such as artificial recharge.