شماره مدرك :
16752
شماره راهنما :
14859
پديد آورنده :
جزيره، نرگس
عنوان :

ارزيابي تعارض مردم محلي با گرگ خاكستري، روباه معمولي و رودك عسل‌خوار در استان خوزستان

مقطع تحصيلي :
كارشناسي ارشد
گرايش تحصيلي :
علوم و مهندسي محيط‌زيست(مديريت و حفاظت تنوع‌زيستي)
محل تحصيل :
اصفهان : دانشگاه صنعتي اصفهان
سال دفاع :
1400
صفحه شمار :
پانزده،80ص.: مصور، جدول، نمودار
استاد راهنما :
منصوره ملكيان
استاد مشاور :
مهدي سراج الدين
توصيفگر ها :
گوشت‌خواران , تعارض , مناطق دز و كرخه , تجزيه مولفه‌هاي اصلي , مدل بتا رگرسيون , MaxEnt
استاد داور :
محمود رضا همامي، عليرضا موسوي
تاريخ ورود اطلاعات :
1400/09/02
كتابنامه :
كتابنامه
رشته تحصيلي :
مهندسي منابع طبيعي
دانشكده :
مهندسي منابع طبيعي
تاريخ ويرايش اطلاعات :
1400/09/03
كد ايرانداك :
2782133
چكيده فارسي :
از ديرباز انسان‌ها و حيات‌وحش در تعامل با يكديگرهستند. رشد روزافزون جمعيت بشر باعث افزايش تقاضا براي منابع‌طبيعي شده است. در نتيجه، انسان با تخريب و تكه‌تكه كردن زيستگاه‌هاي طبيعي، با جمعيت‌هاي حيات‌وحش بر سر منابع مشترك به رقابت مي‌پردازد كه همين موضوع تعارض بين انسان و حيات‌وحش را به دنبال دارد. حملات حيات‌وحش به انسان خطرناك است و به همين دليل براي جامعه قابل قبول نيست. بنابراين اغلب مردم با كشتن حيواناتي كه باعث آسيب و خسارت به آن‌ها مي‌شوند، خسارات ناشي از اين تعارض‌ها را تلافي مي‌كنند. اين كشتن تلافي جويانه، گونه‌ها را با خطر انقراض رو به رو مي‌كند. هدف از انجام اين مطالعه بررسي ميزان تعارض و نگرش جوامع محلي نسبت به گوشت‌خواران و مدل‌سازي احتمال رخداد تعارض براي شناسايي عوامل به وجود آورنده اين تعارض‌ها در مناطق دز، كرخه و شهرستان دزفول، در جنوب غربي ايران بود. اين پژوهش در 51 روستا از طريق مصاحبه با 415 نفر از مردم محلي انجام شد. تاثير متغيرهايي نظير جنسيت، سن و تحصيلات بر متغيرهاي وابسته نگرش و دانش مورد بررسي قرار گرفت. متغير جنسيت بر نگرش مردم نسبت به گونه‌ گرگ خاكستري و دانش نسبت به روباه معمولي تاثيرگذار بود. به‌طوري كه نتايج آزمون PCA نشان داد كه مردان نسبت به زنان نگرش منفي‌تري نسبت به گونه‌ گرگ خاكستري و دانش كمتري نسبت به روباه معمولي داشتند. متغير سن هم بر دانش دو گونه‌ي رودك عسل‌خوار و گرگ خاكستري تاثير گذار بود. به‌طوري كه نتايج آزمون PCA نشان داد كه افراد بالاي 40 سال دانش بيشتري نسبت به دو گونه‌ گرگ خاكستري و رودك عسل‌خوار دارند. متغير ميزان تحصيلات هم بر دانش دو گونه‌ رودك عسل‌خوار و روباه معمولي تاثيرگذار بود و نتايج آزمون PCA نشان داد كه افراد زير ديپلم دانش كافي نسبت به اين دو گونه نداشتند. نتايج آزمون بتارگرسيون هم نشان داد كه متغير دانش مردم محلي بر نگرش نسبت به گوشت‌خواران منطقه تاثير گذار بوده است و همچنين متغير نگرش مردم محلي بر دانش نسبت به گوشت‌خواران منطقه تاثيرگذار بوده است. به منظور بررسي احتمال رخداد تعارض در منطقه مورد مطالعه از مدل‌سازي MaxEnt با 13 لايه اطلاعاتي در سه بخش (توپوگرافي، محيط‌زيست و انسان) استفاده شد. نتايج مدل‌سازي MaxEnt براي احتمال رخداد تعارض گوشت‌خواران منطقه نشان داد مهمترين پارامتر تاثيرگذار براي ايجاد تعارض در اين مناطق فاصله از روستا تا زيستگاه‌هاي گوشت‌خواران مي‌باشد و با كاهش فاصله از زيستگاه‌هاي گوشت‌خواران ميزان تعارض نيز افزايش مي‌يابد.
چكيده انگليسي :
Humans and wildlife have interacted with each other for a long history. The growing population has increased the use of natural resources. As a result, humans routinely compete with wildlife populations for shared resources by destroying and fragmenting natural habitats. This leads to a conflict between humans and wildlife. Wildlife attacks are dangerous and unacceptable to the society. Therefore, most people compensate for the damage caused by these conflicts by killing problematic animals. These retaliatory killings put the species in danger of extinction. The purpose of this study was to investigate the extent of conflicts and attitudes of local communities towards carnivores and model the likelihood of conflict to identify the causes of these conflicts in Dez and Karkheh protected areas and Dezful city, in south-western Iran. The study was conducted in 51 villages through interviews with 415 locals. The effect of variables such as gender, age and education on the dependent variables of attitude and knowledge were examined. The gender variable affected the attitude of locals towards Canis lupus and the knowledge of people about Vulpes vulpes, as such that men had more negative points of view than women towards Canis lupus with less knowledge about Vulpes vulpes. The age variable also affected the knowledge of people about Mellivora capensis and Canis lupus. People over 40 years of age have more knowledge about these the two species. Education level also affected the knowledge of people about the two species of Mellivora capensis and Vulpes vulpes, as such that people under the diploma did not have enough knowledge about these two species. Results of the betargression test also showed that the knowledge of local people effects the attitude towards carnivores in the region. Further the attitude of local people towards these carnivores is affected by their knowledge. In order to investigate the possibility of conflicts in the study area, MaxEnt program was employed with 13 variables, including topographical, environmental and human variables. The results of MaxEnt modeling showed that the most important effective parameters for creating conflict between human and carnivores include the distance of village to carnivore`s habitats. As the distance from the habitats decreases the possibility of conflict increases. Therefore, educating local communities about the carnivores and their habitat requirements can reduce the conflicts between humans and carnivores in this region.
استاد راهنما :
منصوره ملكيان
استاد مشاور :
مهدي سراج الدين
استاد داور :
محمود رضا همامي، عليرضا موسوي
لينک به اين مدرک :

بازگشت