توصيفگر ها :
مشاركت , حوضه آبخيز , مدلسازي تغييرات , LSP , PPGIS
چكيده فارسي :
برنامه¬ريزي منطقي سرزمين مبتني بر ارزيابي وضعيت بوم¬شناختي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي يا محيط¬زيست گذشته و حال سرزمين است. نياز به زمين و تغيير كاربري اراضي با رشد جمعيت، زياده خواهي انسان و تغيير الگوي مصرف افزايش يافته است. در اين شرايط، بررسي تغيير احتمالي كاربري¬هاي سرزمين براي هدايت عوامل تغيير كاربري اراضي در آينده مفيد خواهد بود. بنابراين، سه هدف مطالعه حاضر جهت بررسي پوشش و كاربري اراضي زير حوضه¬هاي نجف آباد، لنجانات و مهيار شمالي از آبخيز زاينده¬رود با توجه به نقش آن¬ها در توسعه ملي و استاني تعريف گرديد: 1) بررسي روند تغييرات كاربري¬هاي سرزمين طي سال¬هاي 1364 تا 1395 و پيش بيني اين تغييرات براي سال 1415، 2) تعيين قابليت سرزمين براي انواع كاربري اراضي موجود با توجه به سابقه آن، و 3) بررسي وضعيت فعلي سرزمين و شناسايي مشكلات مرتبط به كاربري اراضي در منطقه به خصوص كاربري كشاورزي و مسكوني با رويكرد مشاركتي. براي دست¬يابي به اين اهداف نخست نقشه كاربري اراضي با 9 كاربري براي سال¬هاي 1364، 1370، 1377، 1387 و 1395 با استفاده از تصاوير لندست و روش¬هاي حداكثر احتمال و جنگل تصادفي تهيه گرديد. شناسايي و پيش بيني تغييرات در مدل ساز تغييرات كاربري اراضي ايدريسي انجام گرفت. نتايج مرحله آشكارسازي تغييرات نشان مي¬دهد طي 30 سال گذشته كاربري صنعت از 3071 به 8480 هكتار و توسعه شهري و روستايي از 9498 به 20269 هكتار افزايش داشته و مراتع ضعيف از 314779 به 257809 هكتار كاهش يافته است. مدل پيش¬بيني تغييرات با پنج زير مدل مرتع به مسكوني، مرتع به جنگل، كشاورزي به مسكوني، مرتع به كشاورزي و مرتع به صنعت جهت پيش بيني تغيير وسعت كاربري¬ها به ترتيب با صحت 89 %، 87 %، 83 %، 81 % و 80 % تهيه گرديد. انتخاب متغيرهاي زيرمدل¬ها با توجه به اثر آن¬ها بر روي تغيير كاربري اراضي و همبستگي صورت گرفت. اعتبار مدل پيش¬بيني با شاخص كاپا، كميت و موقعيت به ترتيب 91/0، 92/0، 93/0 تعيين گرديد. صحت نقشه پيش بيني شده با مدل پيش بيني و روش شبكه عصبي 88 % است. با توجه به كاربري¬هاي متنوع و وسعتي كه هر كاربري در نقشه 1395 و 1415 به خود اختصاص داده است، منطقه تقريبا از تمام ظرفيت مكاني خود براي توسعه استفاده كرده است. بنابراين، چالش در تصاحب زمين يا تغيير كاربري¬ها براي توسعه¬هاي آينده محتمل است. به منظور بررسي و مقايسه تغييرات كاربري اراضي با قابليت سرزمين نقشه قابليت بوم¬شناسي منطقه تهيه گرديد. بررسي قابليت سرزمين براي انواع كاربري و تخصيص اراضي با روش LSP و MOLA انجام شد. بر اساس نتايج مطالعه، 47 درصد مساحت منطقه قابليت توسعه و 63 درصد ديگر اراضي بدون قابليت توسعه است كه نسبت آن¬ها از لحاظ تعادل بين توسعه انساني و طبيعي حائز اهميت است. قابليت اراضي براي كاربري كشاورزي بر پايه¬ي منابع آب زاينده¬رود و چشمه مرغاب معادل نيمي از مساحت طبقه كشاورزي و 75 درصد اراضي جهاد كشاورزي است و مساحت اراضي با قابليت توسعه مسكوني مشابه وسعت مناطق مسكوني موجود است. به منظور شناسايي عوامل تغيير كاربري اراضي و مشكلات اجرايي محدوده¬هاي پيشنهادي، نظرات تصميم¬گيران و مردم محلي از طريق مصاحبه، برگزاري جلسات و روش PPGIS جمع آوري گرديد. نتايج نشان مي¬دهد گسترش مسكن، صنعت و دامپروري¬ها در تغيير كاربري اراضي نقش داشته و ارزش افزوده زمين مسكوني نسبت به اراضي كشاورزي و نياز به مسكن علاوه بر طرح هادي روستايي تغيير اراضي كشاورزي را افزايش داده است. هم چنين، مهاجرت، كمبود آب و نياز به مسكن از عوامل رهاسازي اراضي كشاورزي بيان شده است. عدم تمايل اسكان در اراضي پيشنهاد شده به دليل نداشتن خدمات و تسهيلات، دور بودن از مركز روستا و مشكلات حقوقي و امنيتي است. نقل و انتقال مالكيت اراضي بين ارگان¬هاي دولتي و واگذاري اراضي به غير بوميان بدون اطلاع روستائيان از مشكلات ديگر اراضي منطقه است. تحليل نتايج سه بخش و جمع¬بندي آن¬ها نشان مي-دهد روند تغيير كاربري اراضي طي سي سال گذشته با قابليت سرزمين منطبق است، اما با ظرفيت برد، اهداف و اولويت¬هاي آمايش سرزمين هماهنگ نيست و توجهي به اولويت كشاورزي و حفاظت در اجراي برنامه¬ها مشاهده نمي¬شود.
چكيده انگليسي :
Sound land planning is based on the assessment of the past and present ecological, economic, social, and cultural status of the environment. Land requirement and land use change has dramatically increased with increase in human population and change of consumption patterns, exacerbated by human greed. In this context, land use change analysis may provide useful insights into possible ways of directing these changes towards the preferred status in future. As such, the threefold objectives of the present study in investigating the land cover /uses of the sub-basins Najafabad, Lenjanat and Mahyar North of Zayandeh-Rood watershed according to their role in national and provincial development were: 1) studying land use change trends during the years 1985-2016 in the three watersheds, southwest of Isfahan Province of Iran and to predict their likely configuration for the year 2036, 2) determining land potential for current land uses considering their history in the area, and 3) studying environmental problems with the current land uses focusing on agriculture and residential areas through a participatory approach. For this, nine-class land use maps were prepared using maximum likelihood and random forest classification of Landsat images of the years 1985, 1998, and 2016 with 80% accuracy. Detecting and predicting changes were implemented through Land Change Modeler in Idrisi Terrset. Land use change detection revealed industrial areas increased from 3071 to 8480 hectares, residential areas increased from 9498 to 20269 hectares, and poor rangeland decreased from 314779 to 257809 hectares. Transition potential models were constructed using five sub-models including rangeland to residential, rangeland to forest, agriculture to residential, rangeland to agriculture, and rangeland to industry with respective accuracies 89%, 87%, 83%, 81%, and 80%. The ecological variables used in each sub-model were selected based on their effect on land use change and their correlation. Standard Kappa Index, Quality Kappa Index (no location), and Location Kappa Index for the year 2016 model validation were 0.91, 0.92, and 0.93, respectively. The accuracy of the neural network predicted map was 88%. Based on the land use map of the year 2016 and the predicted changes for the year 2036, nearly all suitable
areas for development has been used. Therefore, challenges may arise among land use developers for land occupation and further land use change in future. Land capability for different uses was assessed and land uses were allocated through logic scoring preference and multi-objective land allocation methods. According to the results, 47% of the area (including 6% of the existing protected areas) has potential for various land uses and the other 63% has no potential for development, a ratio important to consider when targeting balanced achievement between developments and natural conditions. Considering Zayandehrood and Murghab water resources, land potential for agriculture is equal to half of the current area under agriculture and 75% of those earmarked by Jihad-e-Keshavarzi Organization.